توسعه فردی مدیران ، تصمیم گیری و کوچینگ :
شناسایی استعدادهای مدیریتی را با این فکر آغاز کنید که پتانسیلهای مدیریتی به آسانی قابل شناسایی هستند. این شما هستید که در کار خود جدی ، قابل اعتماد و متفکر هستید و کنترل را در صورت لزوم به دست می گیرید.
فراموش نکنید که به خود با معیارهایی فراتر از اعداد و ارقام و مدرک نگاه کنید . از یک نظر مدیران، کارکنانی هستند که دیگران برای کمک به آنها مراجعه می کنند و دیگران به طور مداوم به آنها اعتماد می کنند.
زمانیکه عملکرد خود را مشاهده می کنید، برای ارزیابی بهتر آن نیاز به گفتگو هست . گفتگوی خود را با توضیحی مبنی بر اینکه پتانسیل رشد را در خود برای تحقق نیازهای آینده می بینید ، آغاز کنید. سپس به صورت واضح بپرسید که از خود بپرسید که چه برنامه ای برای آینده دارید.
ممکن است تصور کنید که توسعه فردی یک مدیر امری شخصی است. اما تصمیم هایی که در محیط شرکت می گیرید نیز در کیفیت و میزان توسعه فردی شما تاثیر دارد. توسعه فردی یک مدیر تنها به موقعیت شخصی او محدود نمی شود بلکه موقعیت او در شرکت را نیز در بر می گیرد.
به هر حال چه بخواهیم در مورد موقعیت شخصی یک مدیر بحث کنیم و چه موقعیت سازمانی او را بخواهیم در نظر بگیریم باید به بحث و گفتگو در مورد تصمیم هایی که می گیرد بپردازیم . این تصمیم ها هستند که موقعیت مدیر را تعریف می کنند و توسعه فردی او را تحت الشعاع قرار می دهند.
ارتباط مستقیمی بین توسعه فردی مدیر ، عملکرد وی و توسعه شرکت وجود دارد و اینها در گرو تصمیم هایی است که مدیر می گیرد :
- بهینه سازی عملکرد مدیر با بهینه سازی خود او رابطه مستقیم دارد که بر روی عملکرد شرکت نیز اثر می گذارد.
- شما در حال رشد دادن شرکت با تصمیم های خود هستید اما خودتان نیز در پی این تصمیم ها رشد می کنید. این یک مسیر دو طرفه یادگیری است.
- سیستم لیمبیک مغز در قسمت عقبی آن قرار دارد که کنترل احساسات ، رفتار و انگیزه های ما را بر عهده دارد و از طریق بازخورد ، تمرین و انگیزه های بیرونی ، آموزش پذیر است.
- بسیاری از رهبران مدرن ، مانند وارن بنیس ، معتقدند که شناختن خود اولین قانون برای مدیریت مؤثر است . با ایجاد درک عمیق و آگاهی از خود و متعهد بودن به توسعه مداوم فردی به عنوان یک فرد ، شما هم زمان به مدیر بهتری تبدیل خواهید شد .
- در حالیکه ممکن است شما یک مغز متفکر در تولید باشید که در روزهای ابتدایی با تیم کوچکی موفق شده است تا در ارائه محصول و گسترش و تکامل آن عملکرد خوبی داشته باشد ، توسعه یک تیم و شرکت ، اقدامات کاملا متفاوتی هستند .توسعه محصول به علم شما نیاز دارد اما توسعه یک شرکت به شخصیت شما هم نیاز دارد.
ارتباط تصمیم های یک مدیر با موفقیت وی :
چالش ها در تصمیم گیری زمانی نمایانگر می شوند که :
- مدیران حالت اشتباه را به کار می گیرند – به عنوان مثال، فکر کردن به افراد در سازمان ها به عنوان اشیا
- گزینه های مختلفی وجود دارد که می توانند مورد استفاده قرار گیرند.
- مراحل و اقدامات زیادی به موازات هم انجام می شود که بین آنها وابستگی وجود دارد.
- اطلاعات کافی برای تصمیم گیری وجود ندارد.
- مدیر خود تجربه ای در زمینه موضوعی که باید در آن تصمیمی گرفته شود ندارد.
- موضوع بیشتر از آنکه مربوط به زمان حال باشد مربوط به تغییرات آینده است.
- تصمیم اولیه بوسیله کارشناسان گرفته شده و مدیر برای تایید تصمیم اولیه و تطبیق آن با تصمیم نهایی تحت فشار است.
- تصمیم در جهت تغییرات بنیادی در شرکت است.
در صورتی که مدیران نتوانند از پس این چالش ها برآیند و تصمیم های ایشان نقص های جدی داشته باشد ، نتیجه آن به زودی مشخص شده و گاهی موفقیت مدیر در سازمان تحت الشعاع قرار می گیرد. به طور معمول زمانی که تصمیم گرفته می شود دیگر مدیران و کارشناسان آن تصمیم را به چالش نمی کشند اما زمانی که نتیجه تصمیم ها اشکار می شود ، انگشت اتهام مستقیما به سوی مدیران نشانه می رود. بنابراین اولا به چالش کشیده شدن تصمیم ها قبل یا حین تصمیم گیری هزینه کمتری دارد و ثانیا بهتر است خود مدیر تصمیم ها را قبل از اعلام با استفاده از ابزارهایی که کارایی خود را ثابت کرده اند ، به چالش بکشد.
تعداد کمی از مدیران اجرایی می دانند که چگونه تصمیم می گیرند. درصد بالایی از تصمیمات خارج از حوزه آگاهی انسان شکل می گیرند.
تصمیم ها اقدامات را می سازند. تصمیم ها پاسخ به سوال همیشگی ( در مرحله بعدی چه کاری باید انجام دهم ؟ ) هستند. اقدام می کنیم تا به دیگران ، محیط و سیستم ها پاسخ مناسب دهیم. بنابراین باید تصورات و ایده هایی از پارامترها و متغیر های گوناگون داشته باشیم و عواقب احتمالی تصمیم خود را نیز قبل از هر نوع تصمیمی بسنجیم. باید بتوانیم همه حالت های گوناگون رو به جز یکی به عنوان تصمیم نهایی کنار بگذاریم.
ما دائما در حال تصمیم گیری هستیم ولی از آنجا که بیشتر تصمیم ها به صورت خودکار گرفته می شوند ما حتی به آنها فکر نمی کنیم. در واقع فقط زمانی که در تصمیم گیری چالش داریم ، موضوع را به خودآگاه خود ارسال می کنیم.
موضوع اصلی این نیست که چطور به یک تصمیم گیرنده خبره تبدیل شویم چرا که همین الان هم شما یک تصمیم گیرنده ماهر هستید، بلکه چالش اصلی این است که چگونه سیستم درونی شده تصمیم گیری بسازیم.
تعریف کوچینگ :
کوچینگ به شیوه های گوناگونی تعریف شده است. از جمله :
- کمک به ایجاد تغییر در افراد به صورتی که خود مایل هستند و یاری رساندن به ایشان در مسیری که در آن قرار دارند
- پشتیبانی یک فرد در هر سطحی که مایل هستند باشند
- ایجاد و افزودن آگاهی جهت توانمند کردن فرد به نحوی که منجر به اخذ تصمیمات درست و تغییر شود
فدراسیون بین المللی کوچینگ ( ICF ) این چنین این مهارت را تعریف نموده است :
“همکاری با مراجعه کننده در یک فرآیند تحریک کننده فکر و خلاقیت، که باعث الهام بخشیدن به ایشان می شود تا توانایی های شخصی و حرفه ای خود را به حداکثر برسانند”
کوچینگ پتانسیل شخص را برای به حداکثر رساندن عملکرد خود افزایش می دهد و به افراد کمک می کند که خود یاد بگیرند به جای اینکه فردی به ایشان مستقیما آموزش یا مشاوره دهد.
توضیح مختصری از کوچینگ :
کوچینگ مدیران اجرایی ( Executive Coaching )، رویکردی پرس و جو محور جهت توسعه حرفه ای و شخصی مدیران است که اهدافی چون ایجاد آگاهی و فعالیت های مبتنی بر آن و تسهیل یادگیری و رشد ، دارد. تمرکز آن بر روی افزایش کارایی افراد با کمک به آنها در توسعه و حفظ نگرش ها و دیدگاه های جدید، مهارت و رفتار است.
کوچ های اجرایی جلسات محرمانه و حمایت کننده برای مراجعین خود برگزار می کنند. آنها با مهارت و ظرافت سوالات را مطرح می کنند، نگاه به یک موضوع خاص را به چالش می کشند، به شفافیت و وضوح بیشتر موضوع کمک می کنند و گاهی اوقات در صورتی که خود مراجع راضی باشد به صورت محدود توصیه هایی نیز ارائه می دهند.
مدیران موفق شرکت ها در 5 موضوع با یکدیگر تفاهم دارند :
- توسعه فردی خود را به عنوان مدیر اول مدیریت کنید.
- پشتیبانی احساسی داشته باشید.
- یک صدای بی طرف داشته باشید.
- چالش های مرحله بعد را پیش بینی کنید.
- در تصمیم گیری تا می توانید جوانب متفاوت را در نظر بگیرید.
کوچینگ البته در 4 توصیه اول می تواند بسته به آنکه چقدر کوچ ماهری را به استخدام خود درآورده اید موثر باشد ، اما قطعا مهمترین کارایی آن کمک به مدیران در تصمیم گیری های بهتر چه در مورد توسعه فردی خود و چه در مورد شرکت است.
رابطه کوچینگ با تصمیم گیری :
چه عواملی بر روی یک تصمیم گیری خوب اثر می گذارند ؟ اگر قبل از آنکه تصمیم خود را بگیرید ، بتوانید به اندازه کافی بر جنبه های متعدد موضوع تسلط پیدا کنید ، آیا تصمیم بهتری نمی گیرید ؟ اگر قبل از هر تصمیمی ، فرصت های بهبود تصمیم را پیدا کنید ، آیا تصصمیم بهتری نمی گیرید ؟ اگر قبل از هر تصمیمی ، به اندازه کافی بتوانید سوالاتی از خود بپرسید که آن تصمیم به شکل های گوناگون به چالش کشیده شود ، آیا تصمیم بهتری نمی گیرید ؟ اگر قبل از هر تصمیمی ، مطمئن شوید که خطاهای ذهنی خود برای نادیده گرفتن مسائل مهم را درک کرده اید ، آیا تصمیم بهتری نمی گیرید ؟ اگر قبل از هر تصمیمی ، بتوانید کنترل کنید که تصمیم شما چه چیزی را هدف گرفته است ، آیا تصمیم بهتری نمی گیرید ؟ اگر قبل از هر تصمیمی ، آگاه باشید که باید طبق چه برنامه ای پیش بروید و اینکه در قبال آن مسئولیت داشته و پاسخگو هستید ، آیا تصمیم بهتری نمی گیرید ؟
در جلسات کوچینگ ، یک گفتگوی ماهرانه پیرامون مسایلی که مراجعه کننده مایل است ، شکل می گیرد. در این جلسات کوچ :
- اجازه می دهد تا مراجعه کننده خود مساله اش را تشخیص دهد.
- شرایطی فراهم می کند که مساله مراجعه کننده و شرایطی که مراجعه کننده در آن قرار دارد، به خوبی درک شود.
- سوالات هوشمند می پرسد چون پاسخ هایی که مراجعه کننده می دهد هوشمندانه تر از توصیه های مشورتی است.
- به جزییات توجه می کند.
- قضاوت نمی کند، چرا که نیازی ندارد تا نسخه ای بپیچد.
- ذهنیت و تصمیم های مراجعه کننده را به خوبی به چالش می کشد.
- اجازه می دهد تا تجارب حقیقی به اشتراک گذاشته شوند تا اینکه لیستی از دستورالعمل ها ارائه گردد.
- پیگیری می کند.
- به مراجعه کننده کمک می کند تا از خطاهای شناختی در تصمیم گیری فاصله بگیرد.
- روان درمانی نمی کند.
- مستقیما اشتباهات مراجعه کننده را تصحیح نمی کند.
- کارایی مراجعه کننده را زیر سوال نمی برد.
- ایرادات رفتاری مراجعه کننده را نصحیح نمی کند.
ممکن است کنجکاو باشید که کوچینگ همان مشاوره هست یا خیر ؟ پس اجازه دهید که به صورت خیلی خلاصه بگویم که ، اگر مشاوره درباره آوردن مهارت ها به یک شرکت باشد، کوچینگ به معنی هضم مهارت ها در آن است. یک کوچ خوب با پاسخ های درست نمی آید بلکه با سوالات قدرتمند می آید. کوچینگ در مقایسه با مشاوره یک مهارت متفاوت است.
به علاوه مشاوره یک راه گران برای عملی کردن ایده هاست. اگر هزینه کردن پول ، را جزیی از DNA شرکت ها به حساب اوریم، هزینه مشاوره می تواند از ابتدا خارج از بودجه شرکت باشد. اما کوچ ایده ای نمی دهد ، این خود مدیر است که به کمک کوچینگ با در نظر گرفتن همه شرایط شرکت ایده پردازی می کند. مشاوره عموما با ایده های جدیدی که بوسیله مشاور برای شرکت تجویز می شود، همراه است. در حقیقت ، شرکت ها به خصوص در شرایط بحران اقتصادی ، به ندرت به ایده های جدید نیاز دارند. آنها همین الان هم ایده هایی دارند که باید بر روی آن کار کنند. بنا براین اضافه کردن ایده های بیشتر می تواند استرس زا بوده و موجب افزایش فشار بر مدیران و شرکا گردد. به ویژه اینکه منابع لازم برای اجرای ایده های جدید وجود نداشته باشد.
نتیجه گیری :
یافتن یک کوچ خوب آسان نیست. شما به فردی نیاز دارید که در طول مسیری که می پیمایید با شما همسو باشد. با چشم شما مسئله ها را ببیند و بتواند از زوایای دیگر هم به مسئله بنگرد و شما را تشویق کند تا ابعاد مسئله ها را ببینید. راه حل پیدا کنید.
با گفتگوهای ماهرانه می توان به آگاهی رسید و تصمیم های بهتری گرفت. تعداد کمی از مدیران اجرایی می دانند که چگونه تصمیم می گیرند. درصد بالایی از تصمیمات خارج از حوزه آگاهی انسان شکل می گیرند. کوچینگ و تصمیم گیری در علم مدیریت دیگر حتی یک روش خلاقانه جدید نیست بلکه یک ابزار است که مدیران از آن بهترین استفاده را می برند.
تصمیم ها اقدامات را می سازند. تصمیم ها پاسخ به سوال همیشگی ( در مرحله بعدی چه کاری باید انجام دهم ؟ ) هستند. اقدام می کنیم تا به دیگران ، محیط و سیستم ها پاسخ مناسب دهیم. بنابراین باید تصورات و ایده هایی از پارامترها و متغیر های گوناگون داشته باشیم و عواقب احتمالی تصمیم خود را نیز قبل از هر نوع تصمیمی بسنجیم. باید بتوانیم همه حالت های گوناگون رو به جز یکی به عنوان تصمیم نهایی کنار بگذاریم.
توسعه فردی مدیران ، تصمیم گیری و کوچینگ – چه زمانی که بخواهید که بر یک چالش فکری در تصمیم های مدیریتی و کاری فائق آیید و چه زمانی که بخواهید ظرفیت های خود جهت اثربخشی و کارایی بالاتر را افزایش دهید، یک کوچ اجرایی می تواند تسهیل گر بسیار خوبی باشد. تصمیم گیری هیچگاه آسان نبوده است ، مخصوصا در دنیای پیچیده ، رقابتی و اشباع شده از اطلاعات امروز که جنبه های مختلف زندگی کاری ، شغلی و فردی ما بر یکدیگر بدون اراده ما اثر می گذارند. کوچینگ مدیران چه به صورت فردی و چه به صورت گروهی و سازمانی تسهیل کننده تصمیم هاست .
تصمیم هایی که به افراد تحمیل و دیکته نمی شوند بلکه در طی جلسات کوچینگ بوسیله خود فرد یا افراد گرفته می شوند. تصمیم هایی که منجر به کارایی ، نظم و اثر بخشی بالاتر می شوند. کوچینگ برای گروه مدیران یا کارکنان منتخب سازمان، فواید بیشتری نیز دارد.
کوچینگ ، تصمیم گیری و عملکرد ، عباراتی هستند که بسیار در کنار هم و به دنبال هم استفاده می شود. حقیقت این است که این سه واژه به شدت در هم تنیده هستند . کوچینگ در واقع هنر ساختن عملکرد انسانهاست .
تفاوت دانایی و آگاهیی نسبت به یک موضوع مانند تفاوت دیدن و درک ارتفاع است . زمانی که در یک بلندی ایستاده اید صرفا می دانید که در محل مرتفعی قرار گرفته اید اما تنها زمانی از این ارتفاع درک پیدا می کنید که از آن به پایین پریده باشید . مدیران به خصوص به دلیل موقعیت ویژه ای که دارند ، موضوعات زیادی در ذهن خود دارند که نه با کارکنان و نه با سرمایه گذاران در مورد آنها صحبت نمایند .
بنابراین این موضوع ها و راه حل ها و تصمیم های در رابطه با آنها به صورت یک بسته باز نشده در سطح ذهن آنها باقی می ماند . کوچینگ کمک می کند که این موضوع ها و راه حل ها و تصمیم های مرتبط با آنها ، مورد کنکاش قرار گرفته و درک عمیقی نسبت به آنها ایجاد شده و قدم های عملی برای آنها تعریف گردد .
توسعه فردی مدیران ، تصمیم گیری و کوچینگ موضوعات به هم گره خورده ای هستند که امیدوارم در این مقاله توانسته باشیم به آن بپردازیم. مشتاقانه آماده پاسخ به سوالات شما هستیم.
مقالات مرتبط :